شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
زدست عاشقی صد داد و بیداد
----------------------------------------
صبح هر روز مادرم غُر زد
خواهرم هِی به من تلنگر زد
که بيا زن بگير آدم شو
فارغ از غصّههای عالم شو
---------------------------------------
کرزیا، دیده گشـــــا حالت دنیا بنگر
ما کجا، مهد تمدن به کجا ها، بنگر
چشم افرنگ نورزد به تو هرگز عشقی
ز مفاد دگری این همه شیدا بنگر
--------------------------------------
لگد موجود است
در خانه ما ز نیک و بد چیزی نیست
جز ننگی و پاره ای نمد چیزی نیست
از هر چه پزند نیست غیر از سودا
وز هر چه خورند جز لگد چیزی نیست
عبیدزاکانی
--------------------------------------
بدشانسی انوری
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
بر زمین نارسیده می پرسد
خانه انوری کجا باشد!؟
انوری
---------------------------------
چی شد؟
حلیم مش رحیم و آش رشته
به جاشون این روزا پیتزا فرشته
چت و اینترنت و عقد غیابی
چی شد اون عشقای داغ و برشته؟!
حسن صنوبری
---------------------------------
:: موضوعات مرتبط:
شعر شاد ,
,
:: برچسبها:
شاد - شعر شاد- شعر- چت- چت روم- شعر چت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0