|
|
|
|
|
یک شنبه 18 بهمن 1394 ساعت 23:47 |
بازدید : 50015 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
یه آشنا با لهجه ملیحش منو صدا می زنه تا ضریحش
تو صحن پاک و فوج یاکریمش هزار هزار دل یتیم ، مقیمش
بازم داره دریا تلاطم می شه دلم تو سیل جمعیت گم می شه آهای آهای ! کبوترای گنبد شما بگین ، خودش منو صدا زد ؟
اینجا بوی غریبی گل می آد بوی رضا ، بوی توسل می آد
اینجا فرشته ها یه حسی دارن سر روی شونه های هم می ذارن
بس که ستاره تو حرم می باره آیینه هم روشنی کم می آره
من اینجا عاشقی رو یاد گرفتم نشونی از امام جواد گرفتم
شب که می شه ، یه آسمون ستاره تسبیح عاشقا می شه دوباره
عاشقا که ماهو طواف می کنن دیوای روسیاه غلاف می کنن
نسیم مهرش ، انتها نداره کوچه بی نسیم ، صفا نداره
رو زخم عاشقاش که دس می کشه دنیا تو روشنی نفس می کشه
بذار بگم راز شقایق اینه آی آدما! دنیای عاشق اینه
این که شقایق ، دل پرخون داره داغ مسافر خراسون داره ...
الهی زائر چشات شه این دل اگه قبول کنی ، فدات شه این دل
هرکی دلش با تو باشه یه چیکه تو آینه کاری حرم ، شریکه
مشهد تو یه آسمون حضوره تبسم خدا تو قاب نوره
شمیم توس و عطر قائناته مشهد تو سینه کائناته
با دست خالی اومدم ، کرم کن! دل منو کبوتر حرم کن !
خدا می دونه برهوته شعرم پر از خجالت سکوته شعرم ...
--------------------------------------------
مانند آبوترى سبكبال
از باغِ نگاه ما پريدى
دستى به علامت محبت
بر صورتِ اطلسى آشيدى
پروانه شدى و سبز روييد
بر قامت تو دو بال آوچك
مانند بهار، سبز بودى
اى سبزترين نهالِ آوچك
در دفترِ آسمانِ جبهه
پرواز تو مشق ساده اى بود
در چشمِ زمانه قامت تو
چون قلهِ ايستاده اى بود
با اينكه نهال بودى اى خوب
سر سبزتر از درخت بودى
گل در غم تو سياه پوشيد
يعنى آه سفيد بخت بودى
با ساقه سبز، خنده ات را
در باغ شكوفه ها آشيدم
با اشك، آنار آن نوشتم :
فهميده تر از تو من نديدم...!
-----------------------------
:: برچسبها:
شعر حمید هنرجو ,
اشعار حمید هنرجو ,
شعر ,
حمید هنرجو ,
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
|
|